نويسندگان



آثار تاريخي يك عاشق



دوستان عاشق تنها



دوستان عاشق



وضعیت من در یاهو



آمار وب



طراح قالب:



موزیک و سایر امکانات





پرسپولیساش؟؟؟؟؟



[+] نوشته شده توسط بهمن در 12:14 | |







بی قرار توام ...

 

عکس ماه در آب

بی قرار توام ودر دل تنگم گله هاست

آه بی تاب شدن عادت کم حوصله هاست

مثل عکس رخ مهتاب که افتاده در آب

در دلم هستی وبین من وتو فاصله هاست

آسمان با قفس تنگ چه فرقی دارد

بال وقتی قفس پر زدن چلچله هاست

بی تو هر لحظه مرا بیم فرو ریختن است

مثل شهری که به روی گسل زلزله هاست

باز می پرسمت از مسئله دوری وعشق

وسکوت تو جواب همه مسئله هاست

(شعر از: فاضل نظری)


[+] نوشته شده توسط بی قرار در 1:49 | |







درد...

پایانی برای قصه ها نیست

نـــــه بـــره ها گـرگ میشوند

و نـــــــــه گـــــرگ هـــا ســیـــــر

خــستـه ام از جـــنـس قـلـابـی آدم هـا

دار میـزنم خاطرات کسی که مــرا دور میزند

حـالــم خـوب است امــــا گذشته ام درد مـیکــند...


[+] نوشته شده توسط بهمن در 20:11 | |







عشقم...

 

 

یکی بود یکی نبود..

هرکی بود غریبه بود...

از دلم خبر نداشت..

که تورو از دلم ربود..

هرکی بود هرچی که داشت..

قد من عاشق نبود..

واسه چشمای سیات..

بخدا لایق نبود..

گول نگاشو خوردم و..

دلم رو بستم به چشاش..

دیوونه بودم مثله شمع..

یه عمری آب شدم به پاش..

بعد یه عمر آزگار..

عشق منو گذاشت کنار..

رفت پی یه عشق دیگه..

اونم سپرد به روزگار..ا

ز اولش هیچکی نبود..

هیچکی به دادم نرسید..

قصه من به سر رسید..

دلم به عشقش نرسید....

 


[+] نوشته شده توسط بهمن در 19:48 | |







شهریار...

 

 آمدی جانم به قربانت ولی حالا چرا ؟

بی وفا، بی وفا حالا که من افتاده ام از پا چرا ؟

نوشدارویی و بعد از مرگ سهراب آمدی
سنگدل این زودتر می خواستی حالا چرا ؟

عمر ما ار مهلت امروز و فردای تو نیست
من که یک امروز مهمان توام فردا چرا ؟

نازنینا ما به ناز تو جوانی داده ایم
دیگر اکنون با جوانان نازکن با ما چرا ؟

وه که با این عمر های کوته بی اعتبار
این همه غافل شدن از چون منی شیدا چرا ؟

آسمان چون جمع مشتاقان ، پریشان می کند
درشگفتم من نمی پاشد ز هم دنیا چرا ؟

شهریارا بی حبیب خود نمی کردی سفر
راه عشق است این یکی بی مونس و تنها چرا ؟

بی مونس و تنها چرا ؟
تنها چرا ؟ حالا چرا


[+] نوشته شده توسط بهمن در 19:41 | |







پسری یک شب رو کرد به آسمانوبه ماه گفت : چرا دوست دختر من یک گل رز را که یک روز براش زنده میمونه و بعد خشک میشه دوست داره ،ولی من که هر روز براش میمیرم و زنده میشم رو دوست نداره! . . . .
 ماه جواب داد: خیلی قشنگ بود با اجازه کپی میکنم!


[+] نوشته شده توسط بهمن در 18:51 | |







یادت باشه...

 

دست از پا خطا کنی تعویض میشوی

 همین حوالی یکی شبیه توست...

(این است آیین عشق های امروزی)


[+] نوشته شده توسط بهمن در 18:40 | |







عکس جیگرم...

 


[+] نوشته شده توسط بهمن در 21:49 | |







خدایا...

 

خدایا دقیقا داری با زندگی من چیکار میکنی؟؟

بگو شاید بتونم کمکت کنمـ...

http://ts3.mm.bing.net/th?id=H.4853429853421662&pid=15.1


[+] نوشته شده توسط بهمن در 21:27 | |







noralix2012 ارسال شده توسط

غریب است دوست داشتن و عجیب تر از آن دوست داشته شدن....


وقتی میدانیم کسی با دل و جان دوستمان دارد و نفس ها،صدا و نگاهمان در روح و جانش ریشه کرده به بازیش می گیریم...


هرجه او عاشق تر ما سرکش تر...


هرجه او دلنازکتر ما بیرحمتر...


تقصیر از ما نیست...


تمام قصه های عاشقانه اینگونه ب گوشمان خورده....


[+] نوشته شده توسط بهمن در 23:33 | |







هلو میوه بهشتی...

 

شبی حس کردم این دل در تب و تاب

به هر سو میرود گریان و بی تاب

بدو گفتم چرا دیوانه گشتی ؟

اسیر خانه و کاشانه گشتی؟

چرا دیگر ز کارت باز ماندی؟

چرا با غصه ها دمساز ماندی؟

چراپمپاژ خون از یاد بردی ؟

مگر سیلی زدست یار خوردی؟

ندا امد که عاشق گشته ام من

به دل مهر حبیبی کشته ام من

همان هولوی خوشگل در خیابان

شماره دادنش کردت هراسان

به او گفتم که ای قلب شکسته!

تو ای همسایه ی ششهای خسته!

همی خاکت به سر ای قلب پاره

مگر قحطی دختر شد دوباره؟

نگاهت را به اطرافت بچرخان

و کیسی باب من پیدا بگردان

دل پر رو ز جای خود براشفت

گره در ابروان کرد و همی گفت

همانی را که می گویم بباید

فقط با او شب و روزم سر اید

بزن زنگی مهیا کن قراری

نگاه من نکن همچون حماری

به دل کفتم اگر آتش بگیری

اگر از دوری او هم بمیری

به یاری دیگر اندیشم همیشه

مزن بر جان من تعنه و تیشه

تو کوری و چرا از روی احساس

فقط خواهی زنی با عشق خود لاس

چه خوب آن شاعر دانای عالم

سروده مصرعی در وصف حالم

((اگر عاشق شدی در شهرغربت

سوار خر شو و برکرد ولایت....))

نصیحت میکنم ای همکلاسی

به گوش خود بیاویزش اساسی

نگویی بهمن گردن شکسته

تونگشودی مرا چشمان بسته

همیشه احتیاطی کار کردن

زمن گفتن ز تو انکار کردن

تتن تن تن تتن تن تن تتن تن

به جز وزنش چه میخاهی تو از من


[+] نوشته شده توسط بهمن در 23:25 | |







خیاط ازل...

كـــــاش می دانــــــــــستــــــم... چه كســـــــــــی ایـــــــن سرنــــــــــوشتـــــــــــ را برایــــــــــم بافتـــــــــــ انـــــوقتــــــــــ بـــــه او می گـــــــــفتــــــــــم یقــــــــــه را انـــــــقدر تنگــــــــــــ بافتـــــــــه ای كه بغــــــض هاـــــــــیم را نمی تــــــــوانم فـــــــــرو بدهـــــــــــم


[+] نوشته شده توسط بهمن در 22:24 | |







خدایا

خدا از بس از دنیا و مردماش گله کردم

خودم کم آوردم کی میای بهم بگی:

عزیزم اذیتت میکنن؟

بیا  بیا باهم بریم میبرمت یه جای خوب

یه جایی که دروغ وجود نداشته باشه

ریا نباشه  بی وفایی نباشه جدایی

نباشه؟خدا منتظرما

دمت گرم


[+] نوشته شده توسط بهمن در 22:10 | |







شعری از فریدون مشیری

من نمي دانم و همين درد مرا سخت مي آزارد



كه چرا انسان اين دانا اين پيغمبر



كه در تكاپوهايش چيزي از معجزه آن سوتر



ره نبرده ست به اعجاز محبت



چه دليلي دارد ؟



چه دليلي دارد كه هنوز



مهرباني را نشناخته است ؟



و نمي داند در يك لبخند



چه شگفتي هايي پنهان است



من برآنم كه دراين دنيا



خوب بودن به خدا سهلترين كارها ست



ونمي دانم كه چرا انسان تا اين حد با خوبي بيگانه است



و همين درد مرا سخت مي آزارد


[+] نوشته شده توسط بهمن در 22:8 | |







یه آدمایی...

یه آدمایی هستن که همیشه با حوصله جواب اس ام اساتو میدن...

هر وقت ازشون بپرسی چطوری؟میگن خوبم..

وقتی میبینن یه گنجشک داره روی زمین دنبال غذا میگرده،راهشونو کج میکنن و از طرف دیگه میرن که اون نپره...

همینایی که تو سرما اگه یخ هم بزنن ولی دستتونو ول نمیکنن و دست خودشونو بذار توی جیبشون...

آدمایی که از بغل کردن بیشتر به آرامش میرسن تا سکس...

اونایی که موقع حرفیدن پشت تلفن یهو ساکت میشن...

همینایی که میخندن...

اینایی که تو چله زمستون پیشنهاد بستنی خوردن میدن...

همونایی که حاضرن برات هر کاری کنن...

اینا یه فرشتن...

تورو خدا اگه باهاشون میرید تو رابطه:

اذیتشون نکنین...

تنهاشون نزارین...

بخدا داغون میشن...


[+] نوشته شده توسط بهمن در 22:7 | |



صفحه قبل 1 صفحه بعد